^︵^ عشق مجازی ^︵^

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ^︵^ عشق مجازی ^︵^ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.


 

وجبم کن ببین که سی انگشت از قد هرزگیم سررفتم

کمرم را بگیر محکم تر… دیگر از زندگیم در رفتم

آخر بیست سالگی هایم ، تف به لیوان بچگی هایم

ریختم بر درندگی هایم ، همه ی عمر را هدر رفتم

روز، شلوارخانواده شدم ، شب شد وازخودم پیاده شدم

تازه سرباز بین جاده شدم ، من که عمری کلاغ پررفتم

شیشه از نئشگیم افتاده ، خواجه حافظ به بیم افتاده

از میان بساط موروثی ، به ژن مستی پدررفتم !

روبه همسایه های بن بست وزخمی ازنسخه های پیوست و

سایه ام در به روی من بست و من بی سایه لای در رفتم!

حرفها طعمه هست ودراین بین…همه با صاد شاد ومن باغین

دوستانم به صید حورالعین ، من به قاف و شکار پر رفتم

غم یک عده دود کش دارد ، درد من سوزش شپش دارد

بر سر من طبیب آوردند ، من به تزریق درد سر رفتم !

زندگی ام پریدن مگسی ، از سر شانه های اعدامی

زیر برچسپ های بد نامی ، به هم آغوشی خطر رفتم

چشم هایم خلیج – آور- دید ، مژه هایم بسیج – آور– دید

پلک بستم بر آب مروارید…توی مرگی عمیق تررفتم!

[ جمعه 23 دی 1390برچسب:,

] [ 17:32 ] [ حبیب ]

[ ]

نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد:
«چه سیب‌های قشنگی!
حیات نشئه
تنهایی است.»
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
_قشنگ یعنی تعبیر
عاشقانه اشکال
و
عشق، تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می‌کند مأنوس.
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه
زندگی‌ها برد،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.
_ و نوش‌داروی اندوه؟
_ صدای خالص اکسیر می‌دهد این نوش.

 

و حال شب شده بود.
چراغ روشن بود.
و چای می خوردند.

_ چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
_ چقدر هم تنها!
_ خیال می‌کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی.
_ دچار یعنی
عاشق.
_ و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
_ چه فکر نازک غمناکی!
_ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.
_ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.
_ نه، وصل ممکن نیست،
همیشه
فاصله‌ای هست.
اگرچه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله‌ای هست.
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.
و عشق
صدای فاصله‌هاست.
صدای فاصله‌هایی که
_ غرق ابهامند.
_ نه،
صدای فاصله‌هایی که مثل نقره تمیزند.
و با شنیدن یک هیچ می‌شوند کدر.
همیشه عاشق تنهاست.
و دست عاشق در دست ترد ثانیه‌هاست.
و او ثانیه‌ها می‌روند آن طرف روز .
و او ثانیه‌ها روی نور می‌خوابند.
و او و ثانیه‌ها بهترین کتاب جهان را.
به آب می‌بخشند.
و خوب می‌دانند
که هیچ ماهی هرگز.
هزار و یک گره رودخانه را نگشود.
و نیمه شب‌ها، با زورق قدیمی اشراق
در آب‌های هدایت روانه می‌گردند.
و تا تجلی اعجاب پیش می‌رانند.

سهراب سپهری

[ چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:,

] [ 12:44 ] [ حبیب ]

[ ]

 

 

نه چتر با خود داشتی...

 

نه روزنامه...

 

نه چمدان...

 

عاشقت شدم...

از کجا باید میدانستم مسافری؟؟؟

 

[ چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:,

] [ 12:40 ] [ حبیب ]

[ ]

نمی دونم چی شد ! داغونم

چرا دارم این کارو می کنم ؟ چیزی که کسی غیر از تو ازم خواسته

حالم خوب نی

هنوز عاشقتم می فهمی ؟؟؟

[ چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,

] [ 14:39 ] [ حبیب ]

[ ]

 

 

قلب سخن گو

______¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤---------------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤-------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤----------------------¤¤¤-¤¤¤-----------------------¤¤¤
__¤¤¤¤¤--------------سلامی به گرمی خورشید---------------¤¤¤
_ ¤¤¤-هرگز به کسی اجازه نده تا رویاهای تورا زیر سوال ببرد-¤¤¤
¤¤¤------------------------------------------------------------------------¤¤¤
¤¤¤--در سراشیبی که نامش زندکیست------------------------------¤¤¤
¤¤¤------باهمه بیگانگیها میروم------------------------------------------¤¤¤
¤¤¤----------در سکوت سرد غمگین زمان------------------------------¤¤¤
¤¤¤--------------بی هدف بی یار و تنها میروم------------------------¤¤¤
_¤¤¤----------------در سراشیبی که نامش زندگیست------------¤¤¤
__¤¤¤------------------می روم شاید که در دشت بزرگ--------¤¤¤
____¤¤¤-------------------باز یابم آنچه را گم کرده ام--------¤¤¤
______¤¤¤------------------موفق باشی-----------------¤¤¤
_________¤¤¤-----------دوستون داارم-------------¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤--I LOVE YOU---¤¤¤¤¤¤
_____________¤¤¤--------------------------¤¤¤
________________¤¤¤---------------¤¤¤
___________________¤¤---بای---¤¤
____________________¤¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤
______________________¤¤¤
_______________________¤

 

[ چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,

] [ 14:38 ] [ حبیب ]

[ ]

سکوت

 

با سکوت خیلی از مشکلها خودبه خود حل میشه
 

وقتی میخوای کسی ندونه که عاشقی


وقتی بخوای هیچکس نفهمه دلگیری


وقتی نخوای کسی بدونه ازش بدت میاد


و حتی وقتی که داری تو تنهایی پرپر میزنی


سکوت چقدر میتونه به آدم کمک کنه


وقتی به وقتش ازش استفاده کنیم


اما
خیلی وقتها


نباید سکوت کردوما سکوت میکنیم

 
 

مثل وقتی که آخرین فرصت و
برای گفتن دوست دارم از دست میدیم

 


[ چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,

] [ 14:35 ] [ حبیب ]

[ ]

 

اخرین لحظه دیدار

 

در اخرین لحظه دیدار به
چشمانت نگاه كردم و
گفتم بدان اسمان قلبم
با تو یا بی تو بهاریست
همان لبخندی كه توان را
از من می ربود بر لبانت
زینت بست.
و به ارامی از من  فاصله
گرفتی بی هیچ كلامی.
من خاموش به تو نگاه می كردم
و در دل با خود می گفتم :ای كاش این قامت
نحیف لحظه ای فقط لحظه ای  می اندیشید كه
اسمان بهاری یعنی ابر
باران رعد وبرق و طوفان
ناگهانی
و این جمله ،جمله ای
بود بدتر از هر خواهش
برای ماندن و تمنایی
بود برای با او بودن

[ چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,

] [ 14:28 ] [ حبیب ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه