^︵^ عشق مجازی ^︵^

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ^︵^ عشق مجازی ^︵^ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

خدا بود و دیگر هیچ ...

گوهرشاد، همسر شاهرخ میرزا، زنى مؤمن و با تقوا بود که مسجد گوهرشاد که در کنار حرم امام رضا علیه السلام  است، و دارای معمارى ارزشمندى است، به دستور او ساخته شد.

گوهرشاد، در زمانى که مسجد در حال ساخت بود، گاهی سرکشى مى کرد و از معماران، پیشرفت کار را پرس و جو مى نمود. روزى که براى سرکشى ساختمان آمده بود، بادى وزیدن گرفت و گوشه روبندش بلند شد و یکى از کارگران چهره گوهرشاد را دید و با همان یک نگاه سخت دلباخته و شیفته او شد. کارگر از شدت عشق به گوهرشاد، روز به روز ضعیف و نحیف مى شد. سرانجام مریض شد و در بستر بیمارى افتاد، اما او جرأت ابراز این عشق را به کسى نداشت. مادرش روزى به دیدن او رفت و با دیدن وضع رقت بار فرزند به گریه افتاد. کارگر راز خود را با مادرش در میان گذاشت. مادر هم براى رفع این مشکل پیش گوهرشاد رفت و ماجرا را براى او تعریف کرد. گوهرشاد ابتدا از شنیدن ماجرا متاثر و ناراحت شد. اما براى نجات آن جوان به مادرش پاسخ مثبت داد و گفت: ازدواج با پسرت را البته با شرایطى مى پذیرم و آن شرط این است که پسرت چهل شبانه روز تمام در محراب مسجد به نماز و عبادت مشغول شود و ثواب آن را مهریه من قرار دهد. اگر این شرط را کامل به انجام رساند، آنگاه من هم از شوهرم شاهرخ میرزا طلاق مى گیرم و با پسرت ازدواج مى کنم .

مادر به خانه بازگشت و توافق و شرط گوهرشاد را به پسرش گفت .

جوان با خوشحالى از بستر بیمارى بلند شد و گفت: چهل روز که سهل است اگر یک سال هم مى گفت، قبول مى کردم .

جوان خود را آماده کرد و به محراب عبادت رفت. چهل شبانه روز با اخلاص و حضور قلب به عبادت و راز و نیاز پرداخت . تاثیر معنوى نماز در این مدت در قلب و روح جوان راسخ شد و چشمه هاى حکمت و معنویت از قلبش جوشیدن گرفت .

روز آخر، گوهرشاد کسى را فرستاد تا از حال و روز جوان جویا شود آن شخص به جوان گفت: من را گوهرشاد فرستاده است تا ببیند اگر به شرطتت عمل کرده اى، او هم به عهد خود وفا کند .

جوان با بى اعتنایى تمام در پاسخ گفت: برو به خانم بگو من هرگز حاضر نیستم براى رسیدن به وصال او از معشوق و محبوب حقیقى خود دست بردارم !

گوهرشاد که بصیرت دل داشت، جوان عاشق را با تدبیرى هوشمندانه از عشق مجازى به عشق حقیقى هدایت کرد و لذت عبادت و نماز و نیاز با خداى مهربان را به او چشانید. 

 

منبع:تبیان

[ سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,

] [ 13:20 ] [ حبیب ]

[ ]

Click for larger version
 
یا امام زمان،سئوالی ساده دارم از حضورت

من آیا زنده ام وقت ظهورت؟

اگــــــر تـــــو آمـــــدی مـــــن رفـتــه بــودم

اســیـر سال و ماه و هفته بودم

دعـــایـــم کـــن دوبـــاره جـــان بـــگـیـرم

بــیــایــم در حــضور تو بمیرم ...

[ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:,

] [ 18:34 ] [ حبیب ]

[ ]

 

 

 

به نام او كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانید

 

سلام اى گل نرگس، اى كه شیرین ترین انتظار، انتظار توست

و بهترین منتظر، منتظر توست

مى توانم در یك كلمه پر معنا بگویم

گر عشقى هست و عاشقى

نام تو معشوق و من عاشق و شیفته توأم

در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزدیك گرداند

ما محتاج یك نگاه گذراى شما هستیم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان

ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانیم

خدا كند كه بیایى و ما هم یكى از یارانتان باشیم

 

به انتظار و امیدی نشسته ام که بیائی

بیائی و گـره از کـار بسته‏ام بگشـائی

دلم گرفته ازین جمعه های خلوت و  غمگین

دلم گرفته ازین لـحظـه‏هـای تـلخ جـدائی

غبـار آمدنت را ندید قطـره‏ی اشـکی

اشاره ای به ظهورت نکرد دست دعائی

اللهم عجل لولیک الفرج

 

[ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:,

] [ 18:32 ] [ حبیب ]

[ ]

 

این ره ، به عشق روی تو آغاز کرده ام

 

اصلا ، ز شوق کوی تو پرواز کرده ام


 

دیدی سریر حجب و حیاء مانع ام  نشد

اسرار دل گشوده و ابراز کرده ام


 

اصحاب غصّه  ، ذکر تو را بانک می زنند

من عاجزانه  ، نام تو آواز کرده ام


 

گم گشته ام  ، به کوچه و بازار سرنوشت

با یاری تو ،  بابِ رها باز کرده ام


 

همگام با جماعت نیکو خصالها

مصداقهای سوز دلت  ، ساز کرده ام


 

دیگر گریز می زنم از حصر ما و من

شاید ، مقام بندگی احراز کرده ام


 

آیا شود ،  بگوش (مهاجر) صلا دهی

با اذن حق  ، اراده ی اعجاز کرده ام

 

 


** علی اکبر پورسلطان (مهاجر) **

[ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:,

] [ 18:31 ] [ حبیب ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه